امیرسعید جون

سلام عزیزم ،اونقدرباباجونو (بابای مامان)دوست داری که وقتی اونومیبینی همروفراموش می کنی البته دلیلشم اینه که از6ماهگی مراقبت بوده البته با مادرجون .زمانی که 6ماهه بودی وتپلی مپلی ،من (مامان نسرین) همراه بابایی صبح ساعت 7که می رفتیم سرکار ، باباجون ازخواب بیدارمیشد ومیومد پیش شما وتازمانی که بیدارمی شدی کنارت می خوابید وخیلی خیلی مواظبت بود بعد ازبیدارشدنت همراه بابایی ودرپتوپیچیده شده می رفتین پیش مادرجون       ...

امیرسعید جون مدتی که قبل ازخواب اول عروسکهاتو می خوابونی وبعد خودت . گارفیلد،زنبوروپورانه البته بقیه عروسکها داخل کمد بودن وبراشون پتوی اضافه پیدانکرده بودی .بالاخره ساعت 2نیمه شب خوابیدی   ...

سلام پسر گلم ،

عیدی خاله محبوبه به امیرسعید ایجاد این وبلاگه تا مامانی با ثبت خاطرات کودکی یک دفترچه خاطرات الکترونیکی براش ایجاد کنه به امید  اینکه همیشه خاطرات خوش و شیرین برات ثبت بشه عزیز دوست داشتنی ...